هنگامی که در 75 کیلومتری تختجمشید، راه اصلی اصفهان به شیراز را به سوی پاسارگاد ترک میکنیم و از میان درختان بلند و سرسبزی که بر این راه خاطرهانگیز سایه افکندهاند، پیش میرویم؛ به نظر میآید که در اعماق تاریخ دور و دراز و پر فراز و نشیب و رنگارنگ این سرزمین کهن فرو میرویم. انگار کودکان خونگرم و پرنشاطی که در روستاهای کنار راه، با خوشرویی و با مهر راه پاسارگاد را به شما نشان میدهند، و آن دخترکان زیبایی که با جامههای چیندار و بلند و رنگارنگ، گلهای بنفشه و بابونه صحرایی دشت پاسارگاد را میچینند تا داروی دردهای مادرانشان کنند؛ یادگارهایی گرانبها از هزاران سال پیش و از پاسارگاد خاموش و خفته در تاریخ و آن مردان بزرگ هستند. هنوز هم دستان گرم و پرتوان مردان و بوی خوش نان و تنور خانگی زنان پاسارگاد نشان میدهد که اجاق ایرانیان همچنان روشن و همچنان گرم است.
دیرینگی
پاسارگاد منطقهای که امروزه با نام «دشت مرغاب» میشناسیم و پاسارگاد
هم در آن قرار دارد، از اوایل هزاره چهارم پیش از میلاد تا اوایل هزاره
دوم دارای سکونتگاهها و جمعیت فراوانی بوده و آثار آن در محوطههای پیش از
تاریخی «تل نخودی»، «تل سهآسیاب» و تپه «دو تولون» و بتازگی در محوطه
بسیار غنی و مهم «تنگه بلاغی» بدست آمده است. همچنین پس از یک دوره رکود
چند صد ساله (که در همه جای ایران دیده میشود) در اوایل هزاره نخست پیش از
میلاد نیز شواهد زیستی پراکندهای در آن دیده شده است.
شامل 10 صفحه word
منحرف جنسی، شخصی است که یا گرفتار اختلالات و ناراحتیهای عصبی است و یا تحت تأثیر بدآموزیهای محیط قرار گرفته و بدون اینکه هدف توالد و تناسل داشته باشد، به اعمالی دست میزند که یک نوع عمل جنسی به شمار میرود، ولی عملی معمول و متداول و مشروع نیست و این عمل برای او جنبه عادت پیدا کرده و لذتی که از این عمل برمیگیرد، برای او بیش از لذت عمل عادی جنسی است.
بر اساس عقیده «پسیکا تریست»ها، انحرافات جنسی عبارت است از
اعمال و رفتار غیرعادی و ناهنجاری که افراد منحرف جنسی برای ارضای میل خود
مرتکب میشوند و این اعمال دارای مبادی و ریشههای روانی است. (40)
به
طور کلی، هر فردی تا حدی به «نارسیزیسم» مبتلاست. ولی انحراف «نارسیزیسم»
در شخصیتهای غیرعادی به مقدار فوقالعاده زیادتری نسبت به اشخاص عادی وجود
دارد و «شخصیتهای غیرعادی» سعی میکنند نقایص فکری خود را با توسل به
نارسیزیسم حل کنند. یعنی چون این اشخاص دارای ضعف اراده و خیالبافی هستند
که نمیتواند در زندگی اجتماعی تحقق پیدا کند، لذا سعی میکنند با ارزش
فوقالعاده و اغراقآمیزی که جهت خود قائل میشوند، تسکینی برای ناراحتیهای
روانی و افکار خود پیدا کنند و در نتیجه اخلاقیات این افراد ضعیف و میل و
اشتهای کاذب و گمراهکننده جنسی آنها تشدید و تقویت میشود. محمدرضا از
مشکلات جنسی زجر میکشید. فردوست در کتاب خاطرات خود به این مسئله اشاره
کرده، میگوید دکتر نفیسی (پیشکار محمدرضا در سوئیس) کلفتی داشت که این
کلفت دختری داشت که توجه محمدرضا را به خودش جلب کرده بود و غالباً به من
میگفت چقدر دلم میخواهد او را بغل کنم! محمدرضا همیشه به من میگفت که
این مسئله برایم عقده شده است. (41)
بنابر نقل قول فردوست در مدرسه له
روزه، حدود چهل نفر کلفت کار میکردند. یکی از آنها که از همه زیباتر و
جذابتر بوده توجه محمدرضا را جلب میکند که با کمک پرون موفق میشود او را
به اتاق خود بیاورد. ارتباط جنسی محمدرضا با آن دختر سرانجام به آنجا کشید
که دخترک خود ادعا میکند که آبستن شده است. محمدرضا در برخورد با این
مشکل فردوست را به کمک میطلبد چون نمیخواهد پدرش یا نفیسی از این ماجرا
خبردار شوند. فردوست نیز پیشنهاد میکند که این مشکل را با پول حل کند.
البته فردوست میگوید: «معتقد نبودم که چنین مسئلهای باشد چون مسلماً برای
آن دختر همخوابگی مسئلهای نبود و روشن بود که اگر علت خاصی نداشت
میتوانست جلوگیری کند و در ادامه میگوید از آن دختر خواسته است که خود
مسئله را حل کند و دخترک نیز میگوید ”اگر مدیر بفهمد مرا اخراج میکند و
بیکار میمانم و دوم اینکه باید کورتاژ کنم“ و ادعا میکند که 5000 فرانک
پول لازم دارد که این پول در آن موقع پول زیادی بوده است. حقوق ماهیانه
دخترک شاید 150 فرانک بیشتر نبوده است و محمدرضا سرانجام این پول را برای
او فراهم میکند.» (42) این در حالی است که محمدرضا پهلوی پس از فرار از
ایران مینویسد تا سال 1926 در سوئیس به تحصیل ادامه دادم، بدون آنکه یک
لحظه از توجه به آداب و سنن ملی و مذهبی خودمان غافل باشم.
شامل 28 صفحه word
بعثت رسول خدا (ص):
محمد هر سال در ماه رمضان به غار حرا در
شمال شرقی مکه می رفت و در آن جا به تفکر در عالم هستی می پرداخت و ساعت ها
و روزهای این ماه را درآنجا سپری می کرد و حالا محمد (ص) حدود چهل سال
داشت . ابن هشام می گوید : محمد شبی از شب های رمضان در غار حرا در حالی که
ردای خود به دور خود پیچیده بود و در حالتی بین بیداری و خواب بود که شخصی
او را از خواب بیدار می کند و پارچه ابریشمی به او نشان می دهد که روی آن
کلماتی با خط زرین دیده می شد و از آن شخصی نور ساطع می گردید پس از آنکه
محمد دربرخواست آن شخص پارچه ی ابریشمی را به وی نشان داد و گفت : ((اقرأ
)) محمد (ص) گفت : (( من نمی توانم بخوانم آن شخص دست را روی شانه محمد (ص)
نهاد و مرتبه ای دیگر به او گفت : ( اقرأ ) باز محمد (ص) جواب داد من نمی
توانم بخوانم . ( ابن هشام می گوید : آن شخص دو دست خود را روی شانه محمد
(ص) نهاد ونشست و گفت بخوان ، طوری فشار دست های آن شخص محمد (ص) را متألم
کرد که نزدیک بود از حال برود و محمد (ص) از او پرسید چه باید بخوانم ؟
شخص گفت : (( اقرأ باسم ربک الذی خلق )) یعنی بخوان بنام خدای که تو را خلق کرد ) .
(
طبری ) از قول محمد (ص) که برای خدیجه نقل کرده می گوید : ( بعد از اینکه
آن شخص رفت من ایستادم ولی زانوهایم سست بود بطوری که نتوانستم مدتی بایستم
ودو زانو را بر زمین زدم ، سپس راه خانه را پیش گرفتم ولی شانه هایم می
لرزید و هنوز نیمی از کوه را طی نکرده بودم که صدایی به گوشم رسید که گفت :
(( یا محمد تو رسول الله هستی و من جبرئیل می باشم . من توقف کرده بودم
واورا می نگریستم ونمی توانستم جلو وعقب بروم .بعد نظررا متوجه سمتی دیگر
کردم ودیدم جبرئیل درآن نعمت، بهمان وضع ایستاده است. آنگاه نقطه ای دیگر
را از نظر گذراندم وبا ز او را در آنجا دیدم به هر طرف که نظر ی انداختم
اورا می دیدم تا اینکه از نظر م ناپدید شد آن وقت من در خود احساس خستگی
شدید کردم وبازحمت زیاد خود را به خانه رساندم .).
واین گونه خداوند محمد (ص)را به پیغمبری مبعوث کرد .
اولین
زنی که به محمد (ص) ایمان آورد خدیجه (ع) واولین مرد علی بن ابیطالب (ع)
بود . بعد از مدتی خبر بعثت محمد(ص) در مکه پیچیده وعده ای از بزرگان همچون
ابوبکر وعثمان نیز به جمع مسلمان پیو ستند اما کنار قربتش بخاطردر خطر
دیدن کیش پدرانشان ومال اموالی که در چهار ماه سال از قبل اصنام بت هایی که
ساخته بودند نصبشان می شد سر نا سازگاری با محمد (ص) گذاشتند وبه عنا وین
مختلف سمی پر آزار واذیت وی ومسلمین داشتند . سرد مدار این افراد ابولهب
وهمسرش جمیله از خویشان محمد (ص) و ابوسفیان برادر رضائی محمد (ص) بودند
واز هر راهی سمی در آزار محمد (ص)داشتند . بازیاد شدن تعداد مسلمین ، قریش
به خاطر در خطر دیدن منا فعش در مکه وپا فشاری محمد (ص) در دعوتش تنها راه
نجات خود را قتل رسول خدا دانستند ، در یکی از روزهاخبری به حمزه عمو می
پیغمبر رسید که عدهً ای از قریش به سر مدار ابولهب محمد (ص) را آزار می
دهند وبه سمت او سنگ پراکنی کرده اند واو را دشنام داده اند حمزه که شخصی
پهلوان بود خو نش به جوش آمد وبه سمت خا نه ی ابو لهب روانه شد و او را به
شدت کتک زد و به او گفت : از این به بعد هر که به محمد (ص) دشنام دهد و یا
او را بیازارد من خودم او را می کشم ، حمزه تا آن روز مسلمان نشده بود زیرا
شنیده بود که این محمد (ص) بر خلاف دین اجدادشان است وچون اجداد عرب برایش
خیلی محترم است حمزه به حرف های محمد (ص) گوش نداده بود ولی با شنیدن آزار
و اذیت قریش تصمیم گرفت مسلمان شود تا جلوی بی احترامی قریش نسبت به محمد
(ص) را بگیرد ،با مسلمان شدن حمزه، محمد(ص) یک مدافع نیرومند یافت زیرا
قریش از حمزه می ترسید، ولیکن قریش آرام ننشست و درپی حیله ای جدید رفت
ایشان ، برای ضعیف مسلمانان و منزوی کردنشان اعلام کردند که دادو ستد و
ازدواج با مسلمانان ممنوع شده است و کسی از قریش حق معامله و یا ازدواج با
مسلمین را ندارد و پیامبر (ص) که می دیدند قریش عرصه را بر مسلمین سخت کرده
اند به عدهای از مسلمین دستور دادند تا دبه حبشه حجرت کنند زیرا پادشاه
حبشه (نجاشی) پیروان هیچ یک از مذاهب را مورد آزار قرار نمی داد و خودش نیز
از پیروان عیسی (ع) بود. به دستور پیامبر (ص) عده ای از مسلمین به صورت
هیات های چند نفره به سمت حبشه هجرت کردند تا شرایط برای زندگی در مکه
فراهم شود. وقتی قریش خبردار شد که عده ای مسلمین به حبشه مهاجرت کردند.
عده ای را همراه هدایائی نزد پادشاه حبشه فرستاد تا بدین وسیله بتوانند
مسلمین را از حبشه برگردانند .
شامل 16 صفحه word
ریافت فایل
زندگینامه:
بلال بن رباح معروف به بلال حبشی در بین سالهای ۵۷۸ تا
۵۸۲ میلادی در مکّه متولّد شد. او برده امیّه پسر خلف بود و پس از این که
اسلام آورد امیّه او را به شکنجه و آزار گرفت. ابوبکر، بلال را خرید و آزاد
کرد. او در سال ۶۲۲ میلادی، به مدینه هجرت کرد و از آن پس در تمام جنگها
در سپاه اسلام میجنگید. او در جنگ بدر، ارباب سابقش امیّه پسر خلف را کشت.
بلال هم چنین در جنگ احد، خندق، بنی مصطلق و تبوک حضور داشت. محمّد او را
مؤذن اسلام قرار داده بود. پس از فتح مکّه، بلال در بالای کعبه ایستاد و
اذان گفت و در حالی که مشرکان به او سنگ میزدند به اذان گفتن ادامه
میداد. پس از مرگ محمّد، بلال با سپاه اسامه پسر زید به سوریه رفت و اسامه
را در این جنگ یاری کرد. او پس از مرگ محمّد فقط دو بار دیگر اذان گفت، یک
بار وقتی عمر از او خواست در سوریه اذان گفت و بار دیگر در مدینه، درخواست
حسن پسر علی را اجابت کرد و در مسجدالنبی اذان گفت. او در سال ۶۴۰ میلادی
در دمشق وفات یافت.
او چون بسیار به نظافت و استفاده از عطرهای خوشبو
توجه می کرد، او را ریاح صدا می کردند. پدر بلال یک راهب مسیحی بود که در
حبشه به دنیا آمده بود. در آن زمان بیشتر مردم حبشه مسیحی و از پیروان
برنابای قدیس بودند".
بلال بن ریاح حبشی، برده ای سیاه از دیار حبشه بود
که به مکه آورده شد و به بردگی امیه بن خلف در آمد. پس از بعثت پیامبر صلی
الله علیه و آله وسلم به دین اسلام گروید و از پیشگامان اسلام و از صحابه
پیامبر به شمار آمد.
امیه، مولای بلال، که از دشمنان سرسخت پیامبر خدا
بود، روزها بلال را بر ریگهای داغ مکه میخواباند و با گذاشتن سنگ بزرگی
بر سینهی او، به او دستور میداد از آیین محمد صلی الله علیه و آله و سلم
دست بردارد و لات و عزی را بپرستد. بلال از دستور او سرپیچی مینمود و از
آیین اسلام دست نمیکشید.
شامل 9 صفحه word
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه23
فهرست مطالب
مطالبی در مورد حسابداری و حسابرسی
منافع عمومی
اخلاق و آئینرفتار حرفهای
نگاهی به سوابق تدوین آئین رفتار حسابداران حرفهای در جهان
سوابق تدوین آئین رفتار حسابداران حرفهای در ایران
واقعبینی
صلاحیت و مراقبت حرفهای
رازداری
آداب حرفهای
توسعه و تنوع فعالیتهای اقتصادی در کشور و کوشش
جهت خصوصیسازی شرکتهای دولتی و عملیات تصدی دولت به افزایش شمار و گسترش دامنه فعالیتهای شرکتهای سهامی عام و بسط فزاینده بازار سرمایه در طول دهه گذشته انجامید؛ و نیاز به اعمال نظارت مالی بر واحدهای تولیدی، بازرگانی و خدماتی را در جهت حفظ منافع عمومی، حفظ حقوق و منافع صاحبان سرمایه و دیگر اشخاص ذیحق و ذینفع تشدید کرد. رفع این نیاز مستلزم فراهمسازی اطلاعات مالی قابل اعتماد، مربوط و قابل مقایسه توسط شرکتها و موسسات مختلف و تهیه و ارائه آن مستلزم استفاده از خدمات حسابداران حرفهای در واحدها و همچنین استفاده از حسابداران حرفهای مستقل در بررسی اطلاعات و حسابرسی صورتهای مالی است.
با تصویب قانون استفاده از خدمات تخصصی و حرفهای حسابداران در سال 1372 و تصویب آئیننامههای مربوط و اساسنامه جامعه حسابداران رسمی در سالهای 1374 تا 1379، جامعه حسابداران رسمی ایران در سال 1380 با عضویت شماری از حسابداران با سابقه تشکیل شد. بهدنبال آن، موسسات حسابرسی جدیدی تشکیل شد و تعدادی حسابدار رسمی جدید در سالهای 1381 و 1382 انتخاب شدند. در سال 1382 حسابرسان و موسسات حسابرسی معتمد بورس اوراق بهادار نیز انتخاب شدند و به این ترتیب، حسابداری حرفهای در ایران دوران تازهای از فعالیت، رشد و توسعه را آغاز کرد.
نقش، وظیفه و مسئولیت حسابداران حرفهای در قبال جامعه، صاحبان سرمایه و دیگر اشخاص ذیحق و ذینفع ایجاب میکند که آنان اصول عمومی اخلاق حسنه را در همه جنبهها رعایت و به آئینرفتار حرفهای مدّون و منسجمی پایبند باشند تا پذیرش، اعتبار و احترام اجتماعی را که لازمه فعالیت در هر حرفه تخصصی است، بدست آورند.
در این مقاله، ابتدا چند نکته درباره اخلاق و آئین رفتار بطور اعم گفته میشود؛ بعد، توضیح مختصری راجع به اخلاق و آئین رفتار حرفهای داده خواهد شد؛ پس از آن، اصول بنیادی آئین رفتار حرفهای حسابداران بیان میشود؛ و در ادامه، چند مطلب که به نظر میرسد طرح آن در شرایط کنونی مناسبت بیشتری دارد عنوان خواهد شد.
در تعریف اخلاق
علامه